قطعه ای از بهشت ؛ مقر ابا الفضل عباس ؛ سه راهی شهادت ؛ زمانی که بچه های تفحص هیچ شهیدی رو پیدا نمی کردند گفتند چی شده انگار شهیدان با ما قهر کردند دلشون گرفته بود می گفتن حتی لیاقت نداریم استخواناشون و جمع کنیم یه پلاک ببریم یه مادر رو شاد کنیم خیلی نگران بودن تا اینکه یه نفر یه پیشنهاد داد ؛ بیاد به قمر بنی هاشم متوسل بشیم نشستن رو خاکا و متوسل شدن به صاحب دست های بریده علمدار کربلا کسی که باب الحوائجه و حتی امام حسین هم هر جا در کربلا کارشون گره می خورد به عباس رو می انداختن خلاصه نشستن و به علمدار کربلا متوسل شدن بعد بلند شدن و شروع کردند به زیرو رو کردن خاک ، دیدن یه جنازه زیر خاکه اوردنش بیرون دیدن الله اکبر اسم این شهید عباسه ، شهید عباس امیری، یه نفر گفت شاید اتفاقی به هر حال از این حرفا که امروز زیاده دوباره گشتن تا یه جنازه شهید دیگه ی پیدا کردند دیدن دست این جنازه حالا تو یه عملیاتی قطع شده و مصنوعیه ، جنازرو بیرون کشیدن دیدن اسمش اباالفضل اباالفضلی ،فهمیدن اینجا خیمه گاه اباالفضل عباسه این شد که اسم اینجارو گذاشتن حسینیه اباالفضل عباس