فارق زه رقيب در كنار محبوب طومار فراق بسته هم راز شود
در محفل دوستان به جز ياد تو نيست آزاده نباشد آن كه آزاده تو نيست
شيرين لب و شيرين خط و شيرين گفتار كيست كه با اين همه فرهاد تو نيست
طاووسي و از ديار يارآمده اي ياد آور روي دوست شو مجنون شو
طاقت زكفم رفت و ندانم چه كن يادش همه شب در دل من مي نالد
آن شب كه همه ميكده ها باز شوند ياران خرابات همه آواز شوند